جدول جو
جدول جو

معنی تبرا جستن - جستجوی لغت در جدول جو

تبرا جستن
(رُ)
بیزاری و دوری جستن. (ناظم الاطباء). رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر جستن
تصویر بر جستن
جهیدن، پریدن
فرهنگ فارسی عمید
(شَ مَ)
تبرئه خواستن. برائت ذمه حاصل کردن. مبرا شدن از تهمت. آزاد شدن از شبهه و افترا، بیزاری جستن. دوری جستن. رجوع به تبرئه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ حَ)
تقرب یافتن. تقرب حاصل کردن. رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ خَ)
رخصت یافتن. اجازت گرفتن برای دخول بنزد شاه یا امیری:
بر درگهش نشسته بزرگان و مهتران
ازبهر بار جستن و بر ما گشاده در.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(بَ یِ زَ مِ ن نَ نِ / نَ دَ)
کسب خبر کردن. جویای خبر شدن. خبر بدست آوردن. تهنبس. هنبسه. (از منتهی الارب) ، تجسس کردن. جستجو کردن. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خبر جستن
تصویر خبر جستن
کسب خبر کردن، جویای خبر شدن
فرهنگ لغت هوشیار